جدول جو
جدول جو

معنی این دم - جستجوی لغت در جدول جو

این دم
اکنون، الان، این لحظه، حال
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ابن عم
تصویر ابن عم
پسر عمو، پسرعم، عموزادۀ مذکر، پسربرادر پدر
فرهنگ فارسی عمید
(هَِ کَ دَ)
این اندازه. این حد. (فرهنگ فارسی معین). این اندازه و به این بسیاری و این همه. (ناظم الاطباء) ، نام پادشاه خوارزم. (آنندراج) ، سلطنت. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(اُ تُ نِ دُوْ وُ)
پسر اتن اول. امپراطور آلمان (973- 983 میلادی)
لغت نامه دهخدا
(تِنْ نی دَ)
مانند دم تنین. اژدهادم:
تیر تو تنین دم شده، زو درع زال از هم شده
بل کوه قاف اخرم شده منقار عنقا ریخته.
خاقانی.
رجوع به تنین شود
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ قُ)
شاعری ادیب، ورسالۀ او که بصاحب سبا ابوحمیر نوشته مشهور است
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ عَم م)
پسرعمو. (محمود بن عمر ربنجنی). پسرعم. عموزاده. عم زاده. پسر نیای پدری. (مهذب الاسماء).
- ابن عم ّ کلاله، پسر نیای دور. (مهذب الاسماء).
- ابن عم ّ لح، پسر نیای نزدیک. (مهذب الاسماء)
لغت نامه دهخدا
(اَ دُ)
گیاهی است از گروه نهانزادان آوندی و دارای ساقۀ افقی که از یک طرف آن ریشه ها دوبه دو تقسیم شده و از طرف دیگر آن ساقه هائی خارج میشود. ساقه های هوائی آن دارای شیارهای طولی است که از یک گره به گره دیگر امتداد یافته است. در هر گره برگهای باریک بطور فراهم قرار گرفته. ج، اسپ دمان. رجوع به گیاه شناسی تألیف گل گلاب شود
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ دَ)
آدمی زاد. آدمی. آدمی زاده
لغت نامه دهخدا
اینطرف و این کنار، (ناظم الاطباء) (اشتینگاس)
لغت نامه دهخدا
(دَ)
لحظه ای. لختی. نفسی. لمحه ای. مهلتی به غایت اندک. زمانی بسیار کم:
دریاب عیش صبحدم تا نگذرد بگذر ز غم
کآنگه به عمری نیم دم دریافت نتوان صبح را.
خاقانی
لغت نامه دهخدا
تصویری از این ور
تصویر این ور
این طرف این جانب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از این سر
تصویر این سر
این دنیا این جهان عالم مادی مقابل آن سر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از این همه
تصویر این همه
این قدر این اندازه، بسیار بسی، این مسافت این فاصله
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از همین دم
تصویر همین دم
همین لحظه هم اکنون
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسب دم
تصویر اسب دم
دم اسب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسپ دم
تصویر اسپ دم
دم اسب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ابن آدم
تصویر ابن آدم
آدمی زاده، آدمی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از این قدر
تصویر این قدر
این اندازه، این حد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از این مدت
تصویر این مدت
در این
فرهنگ واژه فارسی سره
این طرف، این سوی
فرهنگ گویش مازندرانی
این تا
فرهنگ گویش مازندرانی
گیاه دم اسبیان، تارهایی از دم اسب که در گذشته به جای نخ
فرهنگ گویش مازندرانی
آن سو، آن طرف
فرهنگ گویش مازندرانی
این قسمت، این طرف
فرهنگ گویش مازندرانی
این یکی، این
فرهنگ گویش مازندرانی
این دفعه، این طرف
فرهنگ گویش مازندرانی
این طرف، این سوی
فرهنگ گویش مازندرانی
این وقت، این دفعه
فرهنگ گویش مازندرانی
این دفعه، این قسمت
فرهنگ گویش مازندرانی
این دفعه
فرهنگ گویش مازندرانی
این را، این یکی
فرهنگ گویش مازندرانی
پس از آن، سپس، آن گاه، ظرف
فرهنگ گویش مازندرانی
اردک دم دراز
فرهنگ گویش مازندرانی
فیلوش، نوعی پرنده
فرهنگ گویش مازندرانی